قرن هیجدهم میلادی

گیلان در ۱۷۳۶، از نقشه هرمان مول

 

گیلان در ۱۷۴۷، از نقشه امانوئل بوئن

گیلان در ۱۷۸۷، از نقشه ریگوبرت بن

 

افول صفویان و انقراض آنان در سال ۱۷۲۲، منجر به یک حالت آشوب در کشور شد. مناطق شمالی کشور نسبت به تاثیر و اشغال خارجی آسیب پذیر شد. اولین تلاشها توسط روسیه تزاری برای تسلط بر دریای خزر و ولایات ایرانی گیلان، مازندران، استرآیاد و آذربایجان در همین زمان شروع شد. این قرن پرآشوب ظهور سه رهبر قدرتمند ایلی را به خود دید، نادر شاه افشار، کریم خان زند و آغا محمد خان قاجار. طی بیشتر این دوره، گیلان توسط فرمانروایان محلی اداره می‌شد که یا به طور مستقل حکم می‌راندند یا استقلال نسبیشان را با پرداخت خراج به چهره‌های نوظهور فوق‌الذکر و فرمانداران کل منتصب آنان تضمین می‌کردند. تقسیم گیلان به دو بخش بیه پس و بیه پیش که قدمتی چند قرنی داشت در این دوره هم ادامه یافت. قاجارها، در ۱۷۳۶، هنگامی که نادر شاه از سوی افغانها تهدید می‌شد در سوی او قرار گرفتند. قاجارها در ۱۷۹۶ به قدرت رسیدند. اولئاریوس جهانگرد قرن هیجدهم ماهیگیریهای گیلان را ذکر می‌کند.

اشغال گیلان توسط روسیه

روسیه اولین تلاشهایش برای اشغال ولایات ایرانی در جنوب خزر را طی واپسین سال‌های حکمرانی پتر کبیر انجام داد. پتر که روسیه را تبدیل به یک قدرت بزرگ اروپایی کرده بود، دیررمانی بود که سودای تبدیل خزر به یک دریای روسی و کنترل تجارت اروپا با شرق را در سر می‌پروراند. او افسری به نام آرتمی والینسکی را به دربار شاه سلطان حسین فرستاد تا وضعیت محلی را ارزیابی کند و همکاری تجاری بیشتر با ایران و هند را تشویق کند. او با دربار ایران قراردادی بست که به موجب آن کنسول‌های روس به اصفهان، شیروان و رشت فرستاده می‌شدند. والینسکی گزارش کرد که امپراطوری صفوی در شرف سقوط است و فتح ولایات شمالی آن در غرب و جنوب خزر دشواری چندانی برخواهد انگیخت.

پیش زمینه اشغال ولایات ایرانی آسیبی جدی بود که به اموال و زندگی تاجران روس در شیروان وارد شد. پتر پیشروی به سوی کرانه‌های جنوبی خزر را در ۱۷۲۲ با انتقال ۱۰۰۰۰۰ سرباز و ملوان در آستاراخان شروع کرد و دربند را در سپتامبر آن سال اشغال کرد. ولی در این زمان به دلیل پیشروی‌های عثمانی در شمال غرب ایران پتر در زمستان به آستاراخان عقب نشست. همزمان حاکم گیلان که از اشغال آن توسط افغانها می‌ترسید، پیامی فوری به پتر فرستاد و از او خواست یک پادگان روسی در رشت، مرکز ولایت که تحت محاصره زبردست خان افغان بود مستقر کند. علی الظاهر خواسته حاکم در تطابق با خواسته شاه تهماسب دوم بود که تازه تاجگذاری کرده بود و نماینده‌ای برای امضای پیمان اتحاد و حفاظت به روسیه فرستاده بود. تزار در پاسخ دو گردان به فرماندهی کلنل شیپوف را به گیلان اعزام کرد. وقتی آنان رسیدند حاکم مردد بود به آنها اجازه دهد از کشتی پیاده شوند. نهایتاً آنان که نه توسط حاکم و نه توسط مردم استقبال شده بودند در کاروانسرایی در نزدیکی رشت اقامت گزیدند. باکو هم که متحمل بمباران از دریا بود در ژوئیه همان سال تسلیم شد. نماینده شاه تهماسب سر راهش به رشت رسید و توسط شیپوف به مسکو برده شد پیش از این که دستورهای جدید را از شاه که نظرش عوض شده بود دریافت کند. تهماسب به شیپوف و حاکم گیلان پیام داد و خواست نیروهای روس فوراً خاک ایران را ترک کنند. حاکم ۱۵۰۰۰ سرباز آموزش ندیده بی تجهیزات کافی که بیشتر از دهقانان بودند را برای محاصره کردن روسها فرستاد. زیر آنش سنگین روسها آنها با دادن ۱۰۰۰ نفر تلفات پراکنده شدند. پس از این نبرد پتر چهار گردان سرباز به رهبری لواشف را جایگزین شیپوف کرد. او در سپتامبر ۱۷۲۳ رسید و مقاومت مردم را سرکوب کرد. نماینده شاه که از تغییر در سیاست ایران و حرکت‌های جدید تهماسب بی خبر بود در ۲۳ سپتامبر ۱۷۲۳ پیمان اتحادی با روسیه امضا کرد که گیلان مازندران استر آباد را علاوه بر تالش باکو و دربند را به روسیه واگذار کرد. نتیجتاً پتر رسماً ژنرال لواشف را به سمت حاکم گیلان منصوب کرد. در ۱۷۲۷ حاکم روس نیروهای افغان اشرف را که در گیلان پیشروی کرده بودند شکست داد و با محمد صیدال خان فرمانده افغانها مذاکره کرد، که منجر به توافقی بین صیدال و لواشف در فوریه ۱۷۲۹ در رشت شد. بنا بر مفاد آن، اشرف حکمرانی رودبار را به دولت روسیه داد و در عوض روسیه حق حکمرانی او بر ایران را به رسمیت شناخت. ولی پس از این که نادر به سوی اصفهان پیش رفت و اشرف را مجبور کرد از پایتخت بگریزد معاهده بی ارزش شد. اشرف در راهش به سمت قندهار کشته شد.

در ۱۷۲۴ تزار به فرمانده نیروهای روس در گیلان دستور داد از ارمنیان و دیگر مسیحیان دعوت کند تا به گیلان مهاجرت کنند تا تعداد مسلمانان هرچه بیشتر کم شود. این ماجراجویی تزار موفق نبود. از ۶۱،۰۳۹ مردی که در آن شرکت جستند ۳۶،۶۶۴ نفر مردند. مناطق اشغالی آسیب شدیدی دیدند. از آثار اشغال کاهش شدید تولید ابریشم به دلیل فرار تولیدکنندگان آن بود. تنها نتیجه آن برای روسیه، این بود که یک بار از قفقاز به پیش رفته بودند و پرچم شان را بر ساحل جنوبی دریای خزر برافراشته بودند. پتر کبیر در ۱۷۲۵، درگذشت و کاترین اول، جانشین او زنی با عقل و هوش به مراتب کمتر از پتر بود. جانشین او پتر دوم که جوان بود به هولشتاین علاقه بیشتری داشت تا گیلان ولی ایران در دست افاغنه بود و شاه تهماسب نتوانست از این وضعیت استفاده کند.

در ۱۷۲۸، زینال ابراهیم، درویشی از لاهیجان، عنوان سلطنتی اسماعیل میرزا را به خود گرفت و مدعی شد پسر شاه سلطان حسین است. او با همکاری تعداد زیادی از کوه نشینان دلیر دیلم، دیلمان، رانکوه و ماسوله را تصرف کرد و منافع همه گروه‌های ذی‌نفع در منطقه، از جمله تهماسب، روسها و عثمانیان را به خطر انداخت. او که از حامیان تهماسب شکست خورده بود با نیروهای روس مواجه شد که آنها را به سوی منطقه اشغال شده توسط عثمانی در شرق آذربایجان راندند. در آنجا نیروهایش توسط عثمانی‌ها تار و مار شدند و زینال کشته شد. پس از مرگ پتر در ۱۷۲۵ نیروهای روس تا ۱۷۳۴ در گیلان ماندند. پس از آن آنها به دلایلی از جمله ظهور نادر شاه، تلفات بسیار به دلیل بیماریها، نصف شدن شمار ارتش شان و مشکلات داخلی از گیلان و همهٔ دیگر ولایات ایرانی عقب نشینی کردند. در دو معاهده رشت و گنجه در ۱۷۳۴ و ۱۷۳۵ آنها بازگشت همه ولایات اشغال شده توسط پتر را به رسمیت شناختند.

فرمانروایان گیلان

در بیشتر قرن هیجدهم گیلان به طور مستقل یا شبه مستقل توسط فرمانروایانی از بازماندگان اسحاقیه و خصوصاً امیره دوباج فومن و بیه پس با کمک حکام شهرها و بخش‌ها که آنها هم از خاندان‌های محلی بودند اداره می‌شد. در این دوره تعدادی فرماندار کل هم توسط نادرشاه، کریم خان و آغا محمد خان برای گیلان منصوب شدند ولی دوره آنها عمدتاً کوتاه بود. طی دوره نادرشاه، فرمانروایان گیلان خراج اختصاص یافته به ولایت را به فرمانداران کل یا خزانه مرکزی می‌فرستادند. به هرحال مالیات گیری منجر به دو شورش عمده شد، که یکی از تالش در ۱۷۴۴ شروع شد که دو سال طول کشید، و دیگری از گسکر شروع شد و تا ۱۷۴۷ زمانی که نادر کشته شد ادامه یافت.

یک حرکت مهم در این دوره تلاش نادرشاه برای تشکیل نیروی دریایی ایرانی در دریای خزر بود. او جان التون بازرگان انگلیسی منصوب نادر موفق شد کشتی با ظرفیت ۲۰ توپ بسازد که گزارش شده بهتر از کشتی‌های روسی در خزر بود.

در هرج و مرج پس از قتل نادر شاه، قلمرو او به دست سران ایلی افتاد. در گیلان، آقا جمال فومنی (از بازماندگان امیره دوباج، و فرزند آقا کمال که در دوره شاه سلطان حسین فرمانروای گیلان بود) همراه با آقا صافی حکومت مرکزی را شکست دادند و حکومت ولایت را از رشت به دست گرفتند. در جریان کشمکش بین زند و قاجار، محمدحسن خان پدر آغا محمد خان امنیت گیلان را تامین کرد و با دختر آقا جمال فومنی ازدواج کرد. آقا جمال در ۱۷۵۳ در نتیجه یک عداوت قدیمی توسط آقا هادی شفتی در شفت کشته شد. آقا هادی با کمک میرزا ذکی حاکم گسکر به مدت ۴ ماه بر گیلان حکومت کرد. او در یک حمله ناگهانی توسط سران قاجار دستگیر و اعدام شد. آنها هدایت‌الله، فرزند جوان آقا جمال را به فرمانروایی رشت منصوب کردند. پس از رسیدن کریم خان به قدرت هدایت‌الله خان به تهران فرستاده شد و یک حامی کریمخان در ۱۷۶۰ جایگزین او شد. ولی وقتی کریمخان در یک کارزار نظامی در آذربایجان بود هدایت الله خان به گیلان گریخت و دوباره به مقام فرمانروایی گیلان رسید. اندکی بعد کریمخان او را دستگیر کرد و ۱۲۰۰۰ تومان جریمه کرد و نظرعلی خان زند برای نظارت بر دولت گیلان فرستاده شد. بعدتر، کریمخان سیاستش نسبت به هدایت‌الله خان را عوض کرد و او را در ۱۷۶۷ به فرمانروایی گیلان منصوب کرد و دختر او را به عقد پسرش ابوالفتح خان درآورد. هدایت الله خان توانست شبه-استقلال گیلان را تا رسیدن آغا محمد خان به قدرت در دهه ۱۷۷۰ حفظ کند. در ۱۷۷۳ او سعی کرد حمایت روسها را کسب کند و وقتی موفق نشد در ۱۷۷۹ به فتحعلی خان خان خانات قبه برای کمک روی آورد. آغا محمد خان در ادامه تلاشهایش برای ایجاد یک حکومت مرکزی فتح گیلان را به برادرش مرتضی قلیخان سپرد. هدایت‌الله خان که با یک اشغال قریب‌الوقوع و شکست تحقیر آمیز مواجه بود دو فرد سرشناس محلی، میرزا صادق منجم باشی و محمد صالح لاهیجی را با هدایای گرانبها به دربار قاجار فرستاد. نتیجتاً شاه مرتضی قلی خان و سرابازانش را از گیلان فراخواند. او در نتیجه دشمنی خانوادگی آقا رفیع شفتی و پنج برادر و برادرزاده‌اش را اعدام کرد. علاقه هدایت‌الله خان به حفظ حدی از استقلال باعث شد او در آخرین تلاش برای مقاومت علیه حاکم در حال ظهور قاجار دوباره از روسها تقاضای حفاظت کند. گرچه نپذیرفتن تقاضای روسها برای الحاق بندر انزلی منجر شد روسها آغا محمد خان را تحریک کنند که گیلان را فتح کند. مصطفی خان دولو با ۶۰۰۰ سرباز به رشت حمله کرد و هدایت‌الله خان را شکست داد. وقتی او در یک کشتی روسی پناه گرفت، روسها او را به آقا علی تنها بازمانده خاندان آقا رفیع شفتی که همگی توسط هدایت الله کشته شده بودند تحویل دادند. او توسط آقا علی اعدام شد.

تجارت خارجی گیلان تحت فرمانروایی هدایت الله با جذب شمار زیادی از ارامنه، روسها، یهودیان و هندیان به رشت پیشرفت کرد. آنها در کاروانسراهای جداگانه می‌زیستند و تجارت می‌کردند. او با حکمرانی در یکی از بارونق ترین ایالات ایران با یک درامد سالانه قابل توجه (حدود ۲۰۰ هزار پاوند) در یک دوره طولانی ثروت زیادی به دست آورد و با سخاوتمندی زیست. او خراج بزرگی از ابریشم و طلا به حاکمان از محمدحسن خان تا کریمخان و آغامحمدخان می‌فرستاد. او درباری درخشان و با مبلمان عالی و شراب‌های قوی و بردگان گرجی، و یک ارتش حقوق بگیر از ۱۵ هزار مرد داشت که می‌توانست ده هزار نیروی ایالتی هم بدان بیفزاید. او علاوه بر در آمد سرشار از تولیدات محلی خصوصاً ابریشم، از مالیات ثابت سرانه بر جامعه بزرگ ارمنی و نیز از تجارت با روسها که یک پست تجاری مستحکم در انزلی داشتند کسب درآمد می‌کرد.

قرن نوزدهم میلادی

 

گیلان در نقشهٔ شمال ایران در سال ۱۸۰۸، از اطلس نوی پینکرتن

 

در قرن نوزده در اثر منافع استعماری روسیه و بریتانیا ایران دچار تغییرات عمده سیاسی اقتصادی و اجتماعی شد. در گیلان که در حوزه تاثیرات روسیه بود ارتباطات فزاینده با این کشور منجر به تحولات عمده‌ای در قرن نوزده و اوایل قرن بیستم داشت. از جمله تجارت خارجی افزایش یافت، حمل و نقل دریایی و اثر آن بر واردات و صادرات و مصرف زیاد شد. نتیجتاً راه ارتباطی بین تهران به انزلی از طریق قزوین و رشت منجر به افزایش عبور مسافرین به اروپا از خط انزلی باکو شد.

به دلیل جدا بودن با کوهها از بقیه کشور، حیات سیاسی و اجتماعی در گیلان همواره اگر به وسیله موقعیت جغرافیاییش تعیین نشده باشد، این عامل حتماً بر ان اثر گذار بوده‌است. تاریخ قرن نوزدهم گیلان با ادامه یافتن دو بخش بیه پیش و بیه پس و حکمرانی خاندانای محلی شروع شد. ولی تدریجاً این وضعیت در نیمه دوم قرن تغییر کرد و افزایش تجارت خارجی و توسعه سریع حمل و نقل در خزر و سیل مسافر و بار در راه ترانزیتی تهران-انزلی عمده عوامل مؤثر در جدابودن ایالت را از بین برد و آن را به مدار اقتصاد نوظهور جهانی و قدرت مرکزی آورد. گیلان با تبدیل شدن به مرکز تماس سیاسی اقتصادی و اجتماعی با غرب در واپسین دهه‌های قرن نوزده، تبدیل به میدانی برای شماری از جنبش‌های شورشی مهم رادیکال در دوره ۱۹۰۵ تا ۱۹۲۱ تبدیل شد.

حکام گیلان

قاجاریان موفق شدند بر آشوب قرن هجده با ایجاد امنیت نسبی و کنترل بر ایالات فائق ایند. دو مجموعه موقت و ثابت، اداره ایالتی را تشکیل مداد. فرماندار کل و وزیر که از تهران تعیین می‌شد و شاه و دولت مرکزی را نمایندگی می‌کرد و اغلب موقتی بود دیگری مسئولین محلی که عمدتاً وراثتی و دائم بودند و خانها و حاکمان و نایب الحکومه‌ها و کلانتران را شامل می‌شد. آغا محمد خان و فتحعلیشاه سنت سلجوقی گماردن شاهزادگان با نسب شاهی بر حکومت ایالات را زنده کردند، ولی آنان از گماردن حکام شاهزاده بر ایالت مزری حساس گیلان در هراس بودند. نتیجتاً برای گیلان مجموعاً به مدت سی و هفت سال در نیمه واپسین حکومت فتحعلیشاه حاکم شاهزاده تعیین شد. در اولین و آخرین دهه حکومت ناصرالدین شاه، و در نخستین سال‌های حکومت مظفرالدین شاه در قرن نوزدهم گیلان توسط سی حاکم و شماری وزیر اداره شد: پنج حاکم حدود ده سال حکومت کردند، شش حاکم حد. د پنج سال حکومت کردند، و باقی بیست حاکم یک یا دو سال حکومت کردند. نقش اصلی حکام و وزرایشان، جدا از اجرای قانون، جمع اوری مالیات تعیین شده از رعایا با کمک خانها و کلانترها و انتقال آن به خزانه سلطنتی بود. فروش حکومت ایالات، که در دوره ناصر الدین شاه رواج یافت این مسئولیت را بیشتر کرد. بیشتر جکام می‌خواستند تا جای ممکن مالیات بیشتری به دست آورند. با در نظر گرفتن این که بیشتر حکام برای یک یا دو سال در صدر بودند و باید از تجار قرض می‌کردند تا حکومت شان را بخرند، مجبور بودند مالیا اضافی وضع کنند تا قرض شان را بدهند. مالیات‌های سنگین باعث بروز یک سری قیامها در گیلان شد.

در میان حکام سرشناس گیلان در این دوره، میرزا موسی خان منجم آبادی بود که بین ۱۸۰۴ تا ۱۸۱۵ بر گیلان حکم راند. او در مه ۱۸۰۵ موفق شد جلوی پیشروی دسته‌ای از قشون روسی به سمت رشت را بگیرد. پس از او خسرو خان گرجی حکومت کرد، یک سیاستمدار سرشناس قاجار و یک چهره محبوب و قدرتمند که بازار رشت و راه‌های ایالتی را بهبود داد و از دهقانان و صنعتگران حمایت کرد. ولی افراد سرشناس و زمینداران که منافع شان با شیوه حکومتداری او به خطر افتاده بود شورشی علیه او ترتیب دادند که موجب برکناری او در ژونیه ۱۸۱۹ شد. در این زمان فتحعلی شاه محمدرضا میرزا را به عنوان حاکم و آقا بزرگ منجم باشی را به عنوان وزیر منصوب کرد. او در ۱۸۳۰ با حاکم دیگری به نام یحیی میرزا به وزارت منوچهر خان معتمدالدوله جایگزین شد. ابتدای حکمرانی آنها مصادف با یک طاعون شدید شد که نصف جمعیت رشت که در آن زمان ۴۰ هزار بود را قربانی کرد.

مالیات‌های زیاد خیزش‌های مردمی دیگری را هم موجب شد. مثلاً در ۱۸۵۱، ۱۸۶۹ ۱۸۶۱ و ۱۸۷۴ که توسط قوای دولتی سرکوب شد. در ۱۸۵۱ شورشیها خانه حاکم، عیسی خان والی عموی شاه، را به یغما بردند. در ۱۸۵۳ او با برادرش امیر اصلان خان عمیدالملک جایگزین شد که تا ۱۸۵۷ حکومت کرد. در ژوئیه ۱۸۶۱ شورش شدید در رشت شکل گرفت که بیش از ۴۰۰ کشته برجای گذاشت. شورش از جنگ سالیانه حیدری نعمتی در جریان عزاداری شهادت امام حسین آغاز شد. خانه‌های بسیاری آتش گرفت و زنانی مورد تعدی قرار گرفتند. در اوت، محمودخان قراگوزلو ناصرالملک به حکومت منصوب شد. در فوریه ۱۸۷۰ ناصر الدین شاه از گیلان بازدید کرد و سعی کرد با کاهش مالیات اوضاع را بهبود دهد، او همچنین امور گیلان را به وزیر امور خارجه، میرزا سعید خان محول کرد که دستیارانش را به عنوان قائم مقام حاکم به ایالت فرستاد. آنها فقط دو سال خدمت کردند. در ۱۸۷۲، شورش شدید دیگری در طالش دولاب شکل گرفت و یکی دیگر در انزلی در ۱۸۷۲. در ۱۸۷۵، ناصر الدین شاه سر راه اروپا به گیلان وارد شد و امور گیلان را به یحیی خان معتمد الملک واگذار کرد. در ۱۸۷۹ کامران میرزا پسر محبوب ناصر الدین شاه که امور گیلان به او محول شده بود، عبدالله خان والی را به جکومت گیلان منصوب کرد. اعمال مالیات شدید منجر به شورش‌های جدید شد و برادرش فضل‌الله خان حاکم لاهیجان توسط توده انبوه مردم خشمگین کشته شد.

در باقی‌مانده این قرن گیلان توسط حدود ده نفر اداره شد که جز فتحعلی میرزا مؤیدالسلطنه بیش از یک یا دو سال باقی نماندند. در ۱۸۹۲ وبا ۱۲۰۰۰ کشته برجای گذاشت، احداث راه قزوین رشت توسط روسها در ۱۸۹۵ شروع شد و شورش دهقانان علیه یک مقاطعه کار راه که جلوی استفاده مردم از راه بدون پرداخت عوارض را می‌گرفت اتفاق افتاد.

نفوذ روسیه در گیلان

نفوذ روسیه در گیلان که از ابتدای این قرن با اشغال آن و ایجاد رابطه مستقیم با حکمرانان محلی آغاز شده بود پس از جنگ‌های ایران و روس تشدید شد و پس از رسوخ اقتصادی با افزایش شدید تجارت خارجی از دریای خزر توسعه بیشتری یافت. توسعه شدید تجارت خارجی محرک اصلی تغییر اجتماعی، افتصادی و سیاسی در ایالات مهم ایران بود. تجارت بخش‌های مختلفی از ایران من‌جمله استان‌های خزری، که طی دوره بحرانی قرن هیجدهم شدیداً کم شده بود در نیمه اول قرن نوزدهم بهبود یافت. صادرات و واردات از ۱٫۷ میلیون در ۱۸۰۰ به ۲۰ میلیون پاوند در ۱۹۱۴ رسید. تغییر عمده در جهت افزایش تجارت از کشورهای همجوار به مقصدهای روسیه-انگلستان بود. تجارت با روسیه از یک دهم در ۱۸۰۰ به بیش از دو سوم در ۱۹۱۴ رسید. این حضور فزاینده روسیه در تجارت، کشاورزی و صنعت به طور خاص در گیلان مهم بود. توصعه سریع حمل و نقل دریایی در خزر، فعالیت‌های روسیه در ولایت را افزایش داد و منجر به افزایش در تولید و صادرات ابریشم، ماهی و برنج و کالاهای دیگر چون زیتون، کنف و چوب شد. روسیه مسیر تجارت ابریشم را از مازندران به گیلان منتقل کرد که هم تولید کننده ابریشم و هم دارای بندر انزلی بود و هم به بخشهای غربی کشور که تراکم جمعیت و میزان تولید نسبت به دیگر بخشهای فلات بیشتر بود، نزدیکتر بود. از سوی دیگر گیلان از منظر استراتژیک در مجاورت آذربایجان و مناطق تازه تسخیر شده روسیه و تنها مسیر ممکن برای حرکت به سوی جنوب از قفقاز بود. روسیه خواستار بازگشایی کنسولگریش در رشت شد که با مخالفت فتحلیشاه مواجه شد ولی بعدتر محمد شاه با آن موافقت کرد. در نتیحه از دهه 1830 رشت به مرکز فعالیتهای تجاری و سیاسی روسیه در کناره جنوبی دریای خزر تبدیل شد. روسهای بسیاری در گیلان حضور داشته و دارای اموال و صیادی بودند.

توسعه حمل و نقل و ماهیگیری در خزر

حمل و نقل دریایی روسیه که در قرن ۱۸ آغاز شد در نیمه دوم قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم که کشتی‌های بخار در بنادر گیلان و مازندران ظاهر شدند شدیداً رشد کرد. ماشین‌های بخار روسیه از ۱۰ تا در ۱۸۶۷ به ۱۳۹ تا در ۱۸۹۳ و ۲۶۵ تا با تناژ ۱۱۸۰۰۰ در ۱۹۰۷ رسید. ترافیک ورودی بنادر ایران در خزر در ۱۹۰۷-۸ شامل ۲۱۷۱ ماشین بخار با تناژ ۸۰۰۰۰۰ و ۵۸۴ کشتی با تناژ ۱۵۰۰۰ تن بود. تاثیر اولیه افزایش کشتیرانی روسیه مرگ کشتیرانی ایران در خزر بود. توسعه تجارت در مسیر تهران انزلی و توسعه خط آهن روسیه تا باکو در ۱۸۸۴ و آستاراخان در ۱۹۰۹ در توسعه حمل و نقل دریایی خزر سودمند بودند. توسعه امکانات بندری در بازه ۱۹۰۵ تا ۱۹۱۳ زمانی که روسیه ۱٫۳ میلیون روبل در پروژه‌هایی در انزلی سرمایه گذاری کرد هم مهم بود. در نتیجه این توسعه گمرک انزلی در ۱۹۱۰ عهده دار دو پنجم تجارت خارجی کشور بود. ماهیگیری که قرنها در گیلان رواج داشت در نیمه دوم قرن نوزدهم رشد شدیدی کرد. خاویار جهانی و با کیفیت ایران از استروژن صید شده در رودهای سرازیر به جنوب خزر به دست می‌آیند. ولی با در نظر گرفتن این که جز ماهی سفید و آزاد بقیه آلوده و از لحاظ مذهبی مورد تردید بودند، مسلمانان در لمس و خوردن ماهی محتاط بودند. نتیجتاً این صنعت عمدتاً توسط روسها و ارامنه توسعه یافت. در ۱۹۶۸ لیانوزوف ارمنی با تابعیت روسی اولین امتیاز ایجاد صیادی را گرفت که بعداً به کل خزر توسعه یافت. به گفته ابوت کنسول بریتانیا در ۱۸۷۵ تولید این صیادی‌ها ۲۰۰ هزار تومان در سال بود. طی فصل ماهی‌گیری لیانوزوف ۱۰۰ مرد عمدتاً از روس‌های باکو و لنکران را استخدام می‌کرد. ابوت می‌گوید که پایگاه آن‌ها در انزلی با کشتیسازی‌ها و آهنگری‌ها و چکمه و دستکش سازی‌هایش، کلبه‌هایش برای خفتن مردان و خانه‌های راحت چوبیش برای مدیران که اجزایش در آستاران ساخته شده بود و آورده شده بود خیلی به یک سکونتگاه روسی شبیه بود.

تولید و توسعه ابریشم

گیلان از قرون وسطی به خاطر تولید ابریشمش شناخته شده‌بود. بنا بر سفرنامه مارکوپولو در قرن سیزدهم، ابریشم تجار جنوایی را از کریمه از آن سوی خزر به گیلان می‌کشاند. تولید ابریشم در عهد صفوی بنا بر گفته ژان شاردن ۱٫۷ میلیون پاوند و بنا بر گفته آدام اولئاریوس ۲٫۱ میلیون پاوند بود. اوضاع بحرانی قرن هجدهم منجر به کاهش شدید آن به ۳۶۰ هزار پاوند شد. در تیمه اول قرن نوزدهم رشد شدیدی کرد تا جایی که در ۱۸۴۰، تولید گیلان که پنج ششم کل تولید بود به یک میلیون پاوند و در ۱۸۶۴ به اوج ۲ میلیون و ۱۹۰ هزار پاوند رسید. با استفاده از پیله‌های کرم ابریشم از ژاپن در پایان قرن، تولید به اوج قبلی خود رسید ولی با رقابت با ژاپنی‌ها و دیگران قیمت پایین ماند و ارزش صادرات به بیش از ۴۰۰ هزار نرسید.

گیلان در ایران برای تولید و صادرات برنجش شتاخته می‌شد. تولید برنج در گیلان از ۱۵۰ میلیون پاوند در ۱۸۶۵ به ۳۹۲ میلیون در ۱۸۷۲ رسید. عمده تولید در ایران مصرف می‌شد و بخش ناچیزی صادر می‌شد. پس از اختصاص زمین‌های برنج آسیای مرکزی به پنبه در آخرین دهه این قرن این مناطق به غلات خارجی وابسته شدند. تکمیل راه آهن بین دو سوی خزر به ایران امکان داد نیاز فزاینده آسیای مرکزی را تامین کند. نتیجتاً صادرات سالیانه برنج به روسیه از گیلان از ۲۵۰۰۰ پاوند در ۱۸۷۰ به ۳۱۴۰۰۰ در آخرین دهه قرن رسید.

تولید و صادرات زیتون، کنف، و چوب هم در آخرین دهه قرن نوزدهم توسعه یافت. در ۱۸۹۰، تولید زیتون تحت کنترل یک شرکت یونانی به نام کوسیس و تئوفیلاکتوس که تحت حمایت روسیه بود در آمد. در ۱۹۰۲ شرکت یوژنو روسکو تولید کنف در گیلان را بر عهده گرفت و محصولاتش را به روسیه صادر کرد.

اثر ارتباطات با غرب

افزایش تجارت و توسعه محصولات نقدی در قرن نوزدهم رفاه در ایالت گیلان را افزایش داد. گیلان یکی از ثروتمندترین ایالات ایران بود و درآمدش گرچه تغییر می‌کرد، قابل توجه بود و اغلب در زمره چهار ایالت اول بود. علاوه بر این در ۱۸۹۷ که تشکیلات جدید گمرکی توسط بلژیکی‌ها تاسیس شد، درامد گیلان از گمرک از ۱۸۹۷ شدیداً افزایش یافت. در ۱۹۱۲ درامد گمرک ۹٫۶ میلیون قران علاوه بر دو پنجم درآمد کشور از گمرکات بود. علاوه بر این دهقانان گیلانی از همتایان شان در بیشتر ایالات ایران بهتر بودند. این باید در خاطر بماند که حضور شدید تجار و کارگران خارجی (روس، یونانی، ارمنی) در گیلان و آگاهی بیشتر از پیشرفت‌های اجتماعی در غرب عوامل مؤثر در ایجاد جنبش‌های پیشروی اعتراضی کارگری مختلف و حضور فعال ایالت در جنبش‌های انقلابی در ۱۹۰۶ تا ۱۹۲۱ بود.

 

 

 

 

نیاز به راهنمایی دارید؟با ما برای سفارش آگهی و تبلیغ خود تماس بگیرید!